ماریا مونته سوری
نوشته شده توسط : ق م

زندگی:

ماریا مونته سوری در ۳۱ اوت ۱۸۷۰ در چیاراوله ایتالیا به دنیا آمد. او فرزند الکساندرو مونته سوری و رنیلده استوپانی بود. به دلیل شغل پدر، خانوادهٔ مونته سوری در سال‌های ۱۸۷۳ و ۱۸۷۵، ابتدا به فلورانس و بعد به رم نقل مکان کردند و ماریا در ۶ سالگی برای تحصیلات ابتدایی وارد یک مدرسهٔ دولتی شد. پدر و مادر او در رابطه با ادامهٔ تحصیلات ماریا هم‌عقیده نبودند اما او در سیزده سالگی با حمایت مادرش وارد مدرسهٔ مهندسی شد. در آن زمان تحصیل دختران در رشتهٔ مهندسی امری رایج نبود. در دوران تحصیل در همین مدرسه بود که اندیشه‌های اولیهٔ ماریا در رابطه با این که مدرسه چگونه نباید باشد، شکل گرفت.

پس از دریافت مدرک پزشکی، او به مدت دو سال در کلینیک روانپزشکی دانشگاه رم به عنوان مسئول مراقبت از کودکان معلول ذهنی مشغول به فعالیت شد. تجربهٔ کار و مشاهدهٔ آرزو و نیازِ بکر این کودکان به بازی، مونته سوری را به تحقیق در زمینهٔ امکان آموزش به آن‌ها سوق داد. از این رو به پژوهش در آثار برونویل، ایتارد و سگوین پرداخت و با دیدگاه‌های روسو و دیدرو آشنا شد.

مونته سوري   در تعليم وتربيت  ، بعنوان يك آموزگار پژوهشگر و يك مربي صاحب نظر از شهرت بالائي برخوردار است. نظريا ت او در تفكر رشد نگر از اهميت بالائي برخوردار است .  او از نخستين كساني بود كه مراحل حساس و بحراني را در رشد رواني شخص بررسي و بحث كرده است.  و بالاخره در رابطه با فراگيري زبان روشهاي ابداعي جديد و مطلوب عرضه نمود.علاوه بر اين ها او نظرات ارزشمندي در مورد صلح جهاني و بازسازي تعليم و تربيت ارائه نمود كه مورد توجه جهانيان قرار دارد.

ماريا مونته سوري معتقد بود كه:

۱- ساختارهاي شخصيت كودك قبل از دوران دبستان شكل مي گيرد و اين ساختار بدون شك بر رفتار، نگرشها، ارتباط او با خود و ديگران بر سرنوشت تحصيل و زندگي بزرگسالي او تأثير عمده اي خواهد داشت. مراحل رشد كودكان شامل مراحل حساس و بحراني است كه در عمل، در هر دوره ، با كودك متفاوتي روبرو هستيم ودر آموزش بايد به اين مراحل و ويژگي هاي هر دوره توجه نمود.  اين مراحل عبارتند از :

1-1 مرحله از تولد تا هفت سالگي

كه در اين مرحله به ترتيب ، مراحل حساس تاكيد بر نظم،پرداختن به جزئيات ،بكار گيري دستها،راه رفتن،فراگيري زبان،و... ديده ميشود.

مونته سوري در بيان شرايط اين مرحله مي گويد:«همه اين فراگيري ها خودبخودي است و بدون معلم انجام مي شوند و در سنين تا قبل از هفت سالگي انجام ميشود و وقتي كه كودك همه كارها را  به تنهايي انجام داده است ،ما تازه آن موقع او را به مدرسه مي فرستيم  و به عنوان يك كار بزرگ سعي ميكنيم به او الفبا بياموزيم !

 »همچنين ما گستاخي را به حدي ميرسانيم  كه تمام توجهمان را روي عيوب و كاستي هاي كودك  متمركز مي كنيم  كه  در مقابل تواناييهاي او بسيار ناچيزند.

 

همچنين معتقد است بر حسب اينكه محيط زندگي كودك داراي تمدني ساده يا پيچيده باشد، تار ذهني او ( ذهن كودك را به شبكه تار عنكبوتي تشبيه نموده كه در پي شكار لحظه ها و درك پديده ها دام گسترده است. ) كوچك تر يا بزرگتر خواهد بود و به او امكان رسيدن به هدفهاي  كمتر يا بيشتروبزرگتر را مي دهد و لذا برغني سازي محيط تاكيد مي نمايد.

عملا ،اين مرحله ،فعاليتهاي موسوم به « تمرينات زندگي روزمره » را شامل مي شود،و با كنار زدن حدو حدود طفوليت ، رو به سوي استقلال و خودكفايي ميرود.

لذا در اين مرحله تمرينات بردباري ،دقت و تكرار اهميت فراواني دارند.

1-2 هفت تا دوازده سالگي :

 نياز كودك به رهايي از محيط بسته و محدود،آشنايي با فرهنگ و تمدن و تجربيات اجتماعي ،مرحله گذر از ادراك حسي به  تفكر انتزاعي ،با تحول در مسائل اخلاقي ،تمايل به قضاوت كردار، ظهور وجدان ، درك مفهوم عدالت وتوجه به آن ،در اين مرحله «عدالت در توزيع» در هر چيز،از تنبيه و تشويق گرفته تا هر رفتار خاص ديگر،و رعايت مساوات ،آنقدر مهم تلقي مي شود كه از انحراف شخصيت فرد بسوي خودخواهي و انزوا جاوگيري ميكند.

در اين مرحله بايد ها و نبايد ها، تمرينات اخلاقي و ارزشي مانند كمك به ضعفا ،كهنسالان،بيماران ، همچنين تمرينات ورزشي ، راهپيمائيهاي طولاني ،كه موجب رويارويي با يك زندگي جدي تر و سخت تر است ، توصيه مي شود.

در اينجا تفاوت يك معلم كه كودكان را به يك گردش معمولي مي برد با تشكيلاتي مانند پيشاهنگي،آشكار مي شود.اولي آنها را فقط از يك محيط بسته خارج مي كندو آنها را به راه رفتن وادار ميكند تا محيط اطرافشان را از طريق حواس دريافت كنند.

اما اين امر به هيچ وجه باعث علوّ شخصيت نمي شود چرا كه كودك به طور غيرفعال در آن شركت مي جويد ، برعكس اگر بچه ها آگاهانه وبراي هدفي مشخص كه آزادانه انتخاب كرده باشند،از مدرسه خارج شوند،نتيجه كاملا فرق خواهد كرد،همچون پيشاهنگي كه گردهمائي آزادانه كودكان با اهداف اخلاقي است، و جذابيت آن ،با گردشهاي طولاني ،شبهايي در هواي آزاد،مسئوليت هر فرد در قبال كار خود ،آتش ،اردو زدن و كمك كردن و ... با پيوستن آزادانه فرد به جامعه هم سن و سالش ، ضمن اينكه وجدان فرد راتقويت ميكند، رضايت مندي خارق العاده اي نيزايجاد مي كند ،چرا كه دستاوردهاي كودكي خويش را بكار مي بندد و با حقايق آشنا مي شود.

 تعليم و تربيت در اين دوره بايد به عنوان راهنما عمل كند،چيزي كه براي كودك مهم است، احساس امنيت و ارامش در بزرگسالان است.

 

1-3 مرحله 12 تا 18   سالگي :

در نظر گرفتن مدرسه به عنوان محل ارائه آموزش يك ديدگاه است ،و در نظر گرفتن آن به عنوان محل آماده سازي براي زندگي ،نقطه نظر ديگري است در مورد  دومي ،مدرسه بايد تمام نيازهاي زندگي را برآورده سازد. تعليم و تربيتي كه مبتني بر اصلاح كودك باشد يا او را مجبور كند ماهيت واقعي خويش را انكار كند، چنين تعليم وتربيتي كودك را به طرف ناهنجاريها سوق ميدهد.برعكس دوره پيش آهنگي كه كودكان را در خارج از محيط مدرسه ،با زندگي سازمان يافته آشنا مي سازدهمواره در اين راستا مورد توجه بوده است.

۲- كودكان بايد معلم ما باشند؛

نبايد به كودكان به­عنوان موجودات ضعيف و بي­دفاعي نگريست كه نيازهايشان تنها حمايت­شدن و كمك گرفتن از ديگران است، بلكه آنها موجوداتي الهي­اند كه از لحظه­ي تولد داراي زندگي پرجنب و جوشي از نظر روحي هستند و به­ وسيله­ي فطرت هوشمندي هدايت مي­شوند كه به آنها توانايي ساختن شخصيت انساني را مي­دهد. از آنجا كه اين كودكان، بزرگسالان آينده هستند ما بايد آنها را به­عنوان شكل­دهنده­ي اصلي بشريت بپذيريم. بزرگ­ترين راز پيدايش ما در درون كودك نهفته است و آنچه انسان را به كمال مي­ر­ساند در درون او متجلي است.

كودكان معلمان ما هستند. اما با درنظرگرفتن كودك به­عنوان موجودي بي­اراده و بدون رهنموهاي دروني، بزرگسالان او را مجبور به تسليم­شدن درمقابل خواسته­هاي خود ميكنند.

 

 بنابراين، بزرگ­ترها تمايلات طبيعي و حساس كودك را سركوب مي­سازند و در درون او مخالفت­ها و مقاومت­هاي سرسختانه­اي را بيدار مي­كنند كه به انحطاط و بيماري­هاي رواني منجر مي­شود.

 

۳- در آموزش ، اشياء بهترين مربيان هستند ،

ماريا معتقد بود اشيائي كه حواس كودكان را تحريك مي كند و به آنان امكان فعاليت جسماني مي دهد،بسيار ميتوانند اثربخش باشند .او ابتدا مهره هايي براي به نخ كشيدن،تكه پارچه هائي براي دوختن دگمه، وصل كردن مهره ها و به بند كشيدن آنها ،و درمرحله بعد كه احساس كرد كارش نتيجه مناسبي داده است ، حروف الفبا را با قطعات چوبي ساخت و با اين روش خواندن و نوشتن را به بسياري از كودكان آموخت.

۴ - يكي از نكات مهم در رشد حركات ريتميك است كه باعث پرورش و رشد جسماني كودك مي شود

۵ - كودكان بايد راه خود را مستقلاً پيدا كنند

كودك بايد در فرايند آموزشي خود عامل فعالي باشد يا بايد به او عنوان يك عامل فعال در فرايند آموزشي خود نگاه كرد. كودك كسي نيست كه فقط در معرض اتفاقات قرار گيرد، بلكه كسي است كه بايد بوسيله اراده اش اتفاقات را بوجود آورد. به همين خاطر ما بايد دائما" ساختمان تجربه مداومي را پي ريزي كنيم، چون كودك در هر لحظه ممكن است حركت متفاوتي را انجام دهد. پس روش آموزش به خود كودك بستگي دارد.

۶- مونته سوري نسبت به خيال پردازي و تخيل كودكان حسي بدبينانه و انتقاد آميز داشت و با اينكه معتقد به رعايت تمايلات طبيعي در رشد كودك بود،خيال پردازي را رد ميكرد و معتقد بود كودك عاشق اين است كه در عوالم سحرآميز غير واقعي سرگردان شود اما با اين كار او ارتباط خود را با دنياي واقعي از دست ميدهد و داستانهاي خيالي مانند جن و پري و بابا نوئل تنها او را به ساده لوحي تشويق ميكندچون برخوردي غير فعالانه دارد و فقط دريافت كننده است ،قدرت تشخيص و داوري در او پرورش نمي يابد ،در حالي كه به اين دو نياز دارد.اگر بخواهيم تخيل خلاق را در كودك پررورش دهيم ،بايد قدرت مشاهده و تشخيص او را در دنياي واقعي پرورش دهيم .

۷- اعتقاد به اصل  يادگيري از طريق فعاليت يادگيرنده.

اگر از كودك مدرسه مونته سوري بپرسند : خواندن را از كه آموختي ؟ پاسخ خواهيم شنيد:«از هيچ كس ،من فقط كتاب را مي خوانم تا ببينم آيا ميتوانم آن را بخوانم.»

۸- «آموزش براي صلح» با هدف برقراري صلح پايدار

۹-  بازسازي اجتماعي و صلح با هدف   آزادي و اتحاد جوامع بشري

اينك چكيده اي از  اهم فعاليتهاي مونته سوري  :

 

۱ .  راه اندازي اولين مركز بهداشتي – تربيتي در محله فقير نشين رم

 

۲ .  تلاش­هاي خستگي­ناپذير به منظور يافتن راهي جديد در عرصه­ي آموزش 

 

۳ .  افتتاح اولين خانه­ي كودك  در ششم ژانويه­ي سال 1907 در شهر رم

 

۴ .  انجام آزمايشات مكرر در مورد  حالات ذهني و رواني  كودكان و ويژگي­هاي شخصيتي آنها و رابطه آن با روش سنتي و اضطراب­آور آموزشي در خانه و مدرسه

 

۵ .  كاركردن با كودكاني از جوامع و فرهنگ­هاي مختلف در سراسر دنيا

 

۶ . ارائه­ي يك نقد و بررسي دقيق از اشتباهات و آسيب­هايي كه در گذشته­ي كودكان وجود داشته است.  هدف اصلي نوشته­هاي ماريا مونته­سوري  به ­وجودآوردن درك جديدي از توانايي­ها و نيازهاي كودكان، به­ويژه در نخستين سال­هاي رشدشان ، بدون ديدگاه منفي و منتقدانه، بوده است.

 

۷- نوشتن مقالات و كتاب هاي متعدد

 

۸- سخنراني هاي پرشور در مورد موضوعاتي چون توجه به نيازهاي كودك، اصلاح سيستم آموزشي ، آموزش براي صلح ،

 

۹- راه اندازي مدارس نوين با روش آموزشي  كودك مداري و عمل گرايي 

 

۰ ۱ - استفاده از آموزش و پرورش براي  گسترش صلح  و دوستي بين ملتها

 

اشياء بهترين مربيان هستند:

او محيطي را بوجود آورد كه در آن اشياء همگي واقعي هستند، يعني هيچ اسباب مصنوعي وجود ندارد. مونته سوري معتقد است كودك را نبايد رها كرد بلكه مربي بايد گام به گام با او حركت كند. البته نه اينكه مثل كودكان رفتار كند، ولي حتي الامكان سعي نمايد بياموزد كه چگونه با كودك رفتار كند.

 مونته سوري پس از همكاري با دوست موسيقيدانش "ماچروني اساس دوره هاي آموزشي خود را بر مبناي درك مفاهيم موسيقي بنيانگذاري كرد.

 ابتدا صدا ها را دسته بندي نمود و با شيوه هاي مختلف كودكان را آزمود و تمريناتي را در جهت دقيق شنيدن صداها بعنوان برترين نمود آموزش موسيقي پايه ريزي كرد و معتقد بود بسياري از فعاليتهاي صدايي و غير صدايي بايد به آواز خواندن منجر شود. يعني بچه ها صداهايي را كه مي شنوند بايد بخوانند.

 نكته مهم ديگري كه در روش مونته سوري حائز اهميت است، حركات ريتميك است كه باعث پرورش و رشد جسماني كودك مي شود. براي اين منظور نيز "ماچروني" با تغيير سرعت در قطعاتي كه توسط پيانو مي نواخت به كودكان مي آموخت كه چگونه به صداهاي مختلفي كه با سرعتهاي متفاوت اجرا مي شوند عكس العمل نشان دهند.




:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 خرداد 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: